سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازندهاى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورندهاى که به زودى گردآوردهها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]
...ساعتارو به عقب برگردون
پیامرسان
پارسی بلاگ
درباره
درباره
سارا
هر چیز زمانی دارد؛ نفسم هم که باشی، دیر بیایی...رفته ام!
صفحههای دیگر
لینکهای روزانه
پشتیبانی پارسی بلاگ
اخبار پارسی بلاگ
پیوندها
نوشته های من (دریا)
احساس ابری
مرگ برگ (نســــــرین جونم)
اینجانب دانشجو
دو قدم تا قاف (زهرا...)
لیست یادداشتها
روایت عاشقانه ای از مرگ در ماه اردیبهشت...
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو یادداشتها
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
مهر 91
شهریور 91
اسفند 91
یه حرفایی همیشه هست...
ســــــلام!
در ایام غم انگیز فرجه و امتحان به سر می بریم ، بنده م اصلن وقت نداشتم بیام اینجا ولی خب محض خالی نبودن عریضه و از همه مهم تر ناقص نشدن آرشیو (پست دی!) اومدیم یه چیزایی بگیم...
دنیای درامی داریم این روزا...
مامانم خاسته تهدیدم کنه جهت درس خوندن، گفته این ترم باید پرینت کارنامه تو واسم بیاری
حتمن میخاد امضا کنه "ملاحظه شد" ببرم تحویل آموزش بدم!
میگما دقت کردین موقع درس خوندن حتی گلای قالی ام خیلی جذاب میشن...من که خیلی به این موضوع اعتقاد دارم!
خوشم میاد تو دوران امتحانا از هیچ اتاقی جیکم درنمیاد [بالاخص اون اتاقایی که تازه پاسی از شب یادشون میفتاد باید موزیک بذارن ورزش(!)کنن!!!]
حالا از موضوع مزخرف درس بگذریم...
چن وقت پیش با بهاره رفته بودیم خرید ، تو ویترین یه مغازه لباس فروشی یه کیف دیدم خیلی نظرمو به خودش جلب کرد
رفتم تو به یارو گفتم این کیف قیمتش چنده؟! با تعجب گف کدوم کیف؟!
من: همون که پایینه ویترینه دیگه
اون: درحال تعجب یهو دیدش گف این خیلی گرونه هااااا خارجیه!
گفتم مهم نیس میخامش! بعد آوردش بیرون گف جدی می خاین؟! گفتم آره!
بعدش گف خانوم این کیف خودمه فروشی نیس که!!!
(همینم مونده بود اوشون منو اسکل کنه
)
راستی اون سریاله بود که خیلی ناراحت بودم از پخش نشدنش ؛ دوباره شروع شد...
یه چیزی!
مهدیس بهم پیشنهاد داد چن صفحه از اون سررسید سرمه ای 87 رو اینجا بنویسم یکم تجدید خاطره شه ، شماهام دوس دارین نه؟!
آره دوس دارین!
آهنگ "شیدایی" رم خیلی دوس دارم تازه!
پ.ن1 : بدتر از اون لحظه نیس که بیش از نیمی از جزوتو گذاشته باشی واسه توی راه ، بعد ردیف اول اتوبوس نشسته باشی و راننده صدای آهنگ مهستی شو تا ته برده باشه بالا...!
پ.ن2 : محمد رضا هدایتی یه آهنگ خونده به اسم "دلگیرم" خیـــــــلی قشنگه خدایی ش!
هیچ وقته خدا فک نمیکردم همچین صدایی از "قبله عالم" بربیاد
حرف آخر ،
به سرنوشت بگویید اسباب بازی هایش بی جان نیستند...
آدمند...
می شکنند...
آرام تر!
بعدن نوشت:
11 دی تولد مهدیس خانوم ما بود تبریکم بهش گفتم اینجام دوبارکی میگم
ت.و.ل.د.ت م.و.ب.ا.ر.ک! :دی
خبر جدید نوشت:
"جدایی نادر از سیمین" جایزه بهترین فیلم
به زبان خارجی Golden Globe 2012 رو برد!
نوشته شده توسط
سارا
90/10/21:: 9:45 عصر
|
()نظر